گویی درخت های `سیاهکل` ،
تا دشت و شهر ریشه دوانده ست
که غرش سلاح و جوشش خون شهید
هر دو فزونی می گیرد
بذری که `کوچک` و `عمو اوغلی` پاشیدند
اکنون نهال می شود
اکنون نهال ها ...
بنگر که کوه و شعر
شباشب آذین می گردد
با قامت بلند بپا خاستگان ...
واخوردگان
گفتند یاوه :
- `جانی جبار با صد هزار گزمه و خنجر مسلح است
جز صبر و انتظار ، رهی نیست`
اما ،
ای همچون من به کار ، تو ای بیدار !
بر بام شب بایست ، نظر کن :
دریایی از درخت سترگ و مسلح است
کاینک به سوی `مکبث` می آید ...